قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی


قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی

روی بنمای که امروز چنین دارد روی
روی بنمای که امروز چنین دارد روی
در عذر و گره موی ببند و بگشای
در عذر و گره موی ببند و بگشای
که پذیرای گره شد تنم از مویه چو موی
که پذیرای گره شد تنم از مویه چو موی
ای شده پای دلم آبله در جستن تو
ای شده پای دلم آبله در جستن تو
چون به دست آمدیم دل بنه و جست مجوی
چون به دست آمدیم دل بنه و جست مجوی
سنگ عشق تو چو بشکست سبوی دل من
سنگ عشق تو چو بشکست سبوی دل من
باز باید زدن آخر بهم این سنگ و سبوی
باز باید زدن آخر بهم این سنگ و سبوی
انوری پای نخواهد ز گل عشق تو شست
انوری پای نخواهد ز گل عشق تو شست
گر تو زو دست بشویی چه کنم دست بشوی
گر تو زو دست بشویی چه کنم دست بشوی